اولین همراهی محمدم با ماه محرم
عزیزدل مامان محمدم اینجا مراسم حضرت علی اصغره ومن همراه پدرت تووملیکارو اوردیم تا از خدا بابت این هدیه های ارزشمند سپاس گذاری کنیم و شمارو بیمه حضرت علی اصغر و حضرت رقیه کنیم. ...
نویسنده :
مامان معصومه وخاله پریساجون
22:36
گلم محمدم...
عزیز دل خاله.محمد جان از روزی که خاستم عکساتو توی وبلاگ ملیکاجان بزارم خواب به چشام نمیاد.میگم نکنه بزرگ که شدی ذره ای ناراحتی به اون دل کوچیکت بیاد این شد که دوباره دست بکار شدم تا عکسای قشنگتو تو وب خودت بزارم دنیای من. عکساتو وقت نمیکنم توهمون روزی که میگیریم بزارم واقعا شرمندتم محمدجان. ...
نویسنده :
مامان معصومه وخاله پریساجون
21:28
روزی از محمد جان
عزیز دل مامان محمد جان وقتی میبرمت دکتر خدارو شکر رشد قدیت به قدری خوبه که توی منحنی رشد بیشترین حد متعلق به توست پسرک قدبلندم. نمیدونی قند تو دل منو بابایی اب میشه وقتی باروروعک را میری.ابجیت روروعکشو تقدیم به تو کرده تا زودتر بزرگ شیو همبازیش شی. پسرم من از طرف تو به ابجیت قول دادم که بزرگ شدی برا ملیکاجان عوض این روروعکش 207 بخری جیگرطلاهای مامانی. مرد کوچک مامانی به قدری به این صندلی علاقمندی که تا ولت میکنیم میری وایمسی پیشش.چندین مرتبه صندلی چرخیده و تو خوردی زمین ولی قربون این خندهات بره مامانی که .... اینم یه عکس دیگه از پسرگلم در تاریخ 92/4/12تولد ابجی ملیکا ...
نویسنده :
مامان معصومه وخاله پریساجون
21:13
مامانی عکاس میشود
ششما میدونین مامانیم کیسو کجا قایم کرده؟اخه میخام برم فیسبوک نمیدی مامان جان؟باش منم میرم گوسفند سواری (راستی محمد جان ببین چه مردی شدی واسه خودت؟لباستو خاله زهرا دوخته برات قربونش برم من ) عاشششششششششششششششششقتم مامان جان ...
نویسنده :
مامان معصومه وخاله پریساجون
21:00
تاب بازی با ابجی گلم
محمد جان روزی که بعداز تولد قرار بود شما همراه مامان جان از بیمارستان مرخص شین و بیاین خونه این تاب رو مامانی و بابایی از طرف شما برای ملیکا جان خریدن که شما توی دوروزگیت به ابجیت کادو بدی. اینجاست که زیباترین ابجیه دنیا مراقبته و برات میخونه تاب تاب تاب بازی خدا داداش محمدمو نندازی... ...
نویسنده :
مامان معصومه وخاله پریساجون
20:49
روزی از محمد جان
محمد ما اینجاست که دنبال مامانی میگرده اخه خبری داره براش میخام نشونت بدم که این گل پسرت دیگه میتونه چهاردستوپا بره.آآآآآآآآآآآآخ جووووون دیگه به همه جا سرک میکشم ...
نویسنده :
مامان معصومه وخاله پریساجون
20:38